از زندگى خودم١

نميدونم اين خصلتى كه خدا به من لطف كرده و داده �كلا خوبه يابد بنده وقتى با يكى دعوا م ميشه خيلى خيلى يادم بمونه و ديگه كينم بتركونه �٢روزه ، �أه أه آخه آدمم مگه انقدر مهربون ميشه باور كنيد بعضى از شبها يه كسايى ميان تو فكرم كه خودمم وقتى بهش� فكر ميكنم خندم ميگيره هميشه ام چوب اين دلسوزيهام رو هم ميخورم ولى آدم نميشم� همين چندروز پيش داداشم اومدپيشم گفت با خانمم دعوام شده بزار شب پيشت بمونم و آقا تا صبح از دست كاراى زنش ناليد حتى گريه كرد گفت كمكم كن از دستش راحت بشم و... خب برادرمون بود ديگه منم دلم سوخت �صبح كه از خواب بيدار شدم ديدم رگبار اس ام اس كه به صورت فحش از جانب زن برادرمون نسيب من شد به خدا من فقط يه كلمه جواب دادم (( اين بچه بازيها رو تموم كنيد)) آهان اينجاش جالبه كه داداشم شب زنگ زد ودرحالى كه به صورت موسيقى متن جيغهاى بنفش زنش داشت ميتركوند بهم گفت چرا به زن من توهين كردى و....وجالبتراينكه برادرعزيزم امشب هم تشريف آوردن اينجا وهمون آش و ...كلا ما اينيم ديگه�� �